گاهی دلتنگى شبیه دیدن عکسی قدیمی میان آلبوم خانوادگیست، شبیه پیداکردن نوشته ای غبارگرفته از زیر فرش های کف اتاق، چیزی مانند بوی کمرنگ عطر از شیشه ی خالی ادکلن مورد علاقه ات، دیدن شاخه گلی خشک میان صفحات کتاب قطوری که مدت ها بازش نکرده ای، خواندن دوباره ی کارت پستالهای نَم کشیده و ملاقات اتفاقی با چهره ای که سالها پیش همسایه ات بوده ...
ما در گذشته هایمان زندگی میکنیم و همیشه جسممان به ناچار به روزهای بعدی منتقل میشود.